کوتاه مینویسم لُبّ مطلب را ، باب میل تنبل ها!

 زیادی پوست کلفت نباش!!

 اونایی که باهات در تعامل اند گستاخ بار میان.


وقتی بهت برمیخوره، اخم کن، یا لااقل قیافتو خشک و گرفته کن


زورکی نخند


که اجازه میدی هرچه بیشتر بهت بی احترامی بشه


علت، خودتی، خودت


صبور باشی؛ خودش میاد نازتو میکشه. تو منّت نکش



+ تاریخ چهارشنبه 92/5/30ساعت 2:14 عصر نویسنده E . A | نظر


معرفی رشته ی "مدیریت دولتی" (مشترک برای ریاضی، تجربی، انسانی)


علاقه مندی های مورد نیاز:

اخبار روز رو پیگیر باشی.

بتونی تحلیل مستقل داشته باشی و جوّ نگیردت.

مثبت و منفی رو با هم ببینی.

همه ی جوانب رو بسنجی. از دیدگاه های مختلف و متضاد به مسائل نگاه کنی تا بتونی تصمیم متعادلبگیری و یک بُعدی فکر نکنی.

علاقه مند به حدس زدن واکنش دیگران به رفتارت.


استعداد لازم:

هوش هیجانی متوسط به بالا، برای اینکه کنترلت رو از دست ندی و کسی نتونه با قدم زدن روی اعصابت روی تصمیم گیری هات نفوذ داشته باشه (از لج اونا یا برای کسب تأییدشون خودشیرینی نکنی و بعد پشیمون بشی)

به چیزایی فکر کنی که دیگران ازش غافل اند؛ مبدع و خلّاق باشی؛ توی کارهای جالب وجدید پیشتاز باشی.


خلاقیت، مدیریت، دولتی، راه حل، مشکل، گره گشایی، تحلیل، شناخت


******************************************

مدیریت، ترکیبی از چندین رشته است. همه جا سرک می کشه و از هر رشته ای اون چیزی که کاربردی هست رو می گیره.

محوریت کلی درس هاش این ها هستن:

یه ذره روانشناسی در حد کاربرد

جامعه شناسی

هدفگذاری و برنامه ریزی

آشنایی با نحوه محاسبه حقوق و دستمزد

آشنایی مختصر با نحوه ی طراحی شغل(که کسل کننده/ طاقت فرسا/ شبیه بیگاری/... نباشه)

رفتار با کارکنان (که حرفتو گوش کنن)

برانگیختن مشارکت و احساس مسئولیت در زیردستان

چگونگی ایجاد تغییر طوری که آسیبرسان نباشه

آمار کاربردی

تحلیل نمودار

ماتریس(ضرب، دترمینان، معکوس، جمع)

مشتق، یه ذره هم انتگرال

حقوق و قانون اساسی

کاربرد حسابداری

تاریخچه ی چگونگی اداره ی کشور در قرن اخیر

اقتصاد کاربردی

شهرداری و خدمات شهری(حمل و نقل، ترافیک، آلودگی هوا، جایابی کتابخانه ها، سینما،...)

تشکیلات دولت

سیاست گذاری

فرهنگسازی (چطوری یه چیزی رو وارد مغز مردم کنی)

*********************************************************


مدیریت دولتی، از 5 منظر به جامعه نگاه می کنه:


1- سیاسی و حکومتی

وظایف قوای سه گانه1 رو می خونیم. که چه مسئولیت هایی به گردنشون هست و باید بهش رسیدگی کنند. اختیارات شون در چه زمینه هایی ست و تا چه حد میتونن ord بدهند. 

 

2- روابط اجتماعی و انسانی 

 دو بخش میشه. یکی ش مربوط به درون سازمانه و رفتار با همکاران/ کارمندان/ مافوق. و بخش دیگهَ ش مربوط به مردم هست.


3- دین و فرهنگ

 پارادایم های مردم ایران رو باید بشناسیم.

(پارادایم: طرز فکر غالب. عقاید و باور هایی که بیشتر مردم سر اون همنظر هستند)


4- اقتصاد

فاکتور های اقتصاد رو بشناسیم و تحلیل کنیم چه تأثیری روی هم دارن (بیکاری، گرونی، رکود)

بودجه بندی، چطوری با پولی که داریم نیازهای ضروری رو به ترتیب اولویت رفع کنیم.


بهینه سنجی، از امکاناتی که داری بیشترین بهره رو ببری. پرتی ها و ضایعات رو کاهش بدی.


5- آموزش و بهداشت.


**************************************************

نام های دیگر این رشته از زبون خودم! پوزخند:

مدیریت تصمیم گیری های عام المنفعه؛

تصمیم سازی2 برای مسائل ملی؛

 مدیریت امور عمومی کشور

برای توضیح بیشتر به این پست بروید


1- مقننه: قانون گذاری میکنه _ مجریه: قوانین رو اجرا می کنه _ قضاییه: هم به کار دو قوه ی دیگه نظارت می کنه و هم به مردم و جزا و کیفرشون!


2- فرق تصمیم سازی با تصمیم گیری. تصمیم سازی یعنی چند تا گزینه پیشنهاد میدی، شرایط اجراش رو هم میگی. مشکلاتی که مانع اجراش میشن رو هم میگی. بعد اونی که مسئولیت داره (تصمیم گیرنده) و باید جوابگو باشه یکی از گزینه ها رو یا ترکیبی از اونا رو تصویب می کنه، بعد یکی دیگه اجراش می کنه.


+ تاریخ شنبه 92/5/19ساعت 1:13 صبح نویسنده E . A | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی. ارحمنی یا ارحم الراحمین
معرفی رشته ی "مدیریت دولتی" (مشترک برای ریاضی، تجربی، انسانی)
نام های دیگر این رشته از زبون خودم! : مدیریت تصمیم گیری های عام المنفعه؛ تصمیم سازی1 برای مسائل ملی؛ مدیریت امور عمومی کشور

مدیریت دولتی، از 5 منظر به جامعه نگاه می کنه:


1- سیاسی و حکومتی (من خوشم نمیاد؛ زیادم از سیلابس های درسی ش سر در نمیارم؛ برام کسل کنندهَ س) :

وظایف قوای سه گانه رو می خونیم. که چه مسئولیت هایی به گردنشون هست و باید بهش رسیدگی کنند. اگه چه کارهایی روانجام ندهند بی کفایت اند. اختیارات شون در چه زمینه هایی ست و تا چه حد میتونن ord بدهند. علاوه بر قوای سه گانه2 و رهبری (که در رأس کل قوا قرار داره و بالاترین مقام سیاسی کشور هست) که در ظاهر کار اند باید به دست های پشت پرده(!) و زد و بند ها هم واقف بود. و تأثیر اقدامات گذشته رو هم مد نظر داشت.

علاقه مندی های مورد نیاز: اخبار روز رو پیگیر باشی.

 

2- روابط اجتماعی و انسانی :

 دو بخش میشه. یکی ش مربوط به درون سازمانه و رفتار با همکاران/ کارمندان/ مافوق. و بخش دیگهَ ش مربوط به مردم هست.

 


درون سازمانی: احساس مسئولیت رو در کارمندان ایجاد کنی که نیاز به کنترل مداوم نداشته باشن. یه سره بهشون گیر ندی کاراییشون میاد پایین باید احساس محترم بودن کنن. بعضیا دوست دارن مستقل باشن تا بتونن کار کنن.هدفو بگی خودش از راه هایی که براش آسونه میره عملی میکنه. اما بعضیا مضطرب میشن حتماً باید بهشون دیکته کنی چیکار کنه و چطوری.

 

 

 

مربوط به مردم: تصمیم هایی که می گیریم چه تأثیری روی دیگران داره (مثلاً تحریم ها مردم رو قوی تر می کنه؟ یا بهشون فشار میاد جا میزنن؟)

چه تغییری در زندگی اون ها ایجاد می کنه (مثلاً یارانه رو از رو کالا بردارن و نقدی بدهند دست مردم؛ آیا مردم صرفه جو تر میشن؟ یا پول دستشون اومده می خوان بیشتر خرج کنن؟ آیا رفتار همه ی قشر ها مثل همدیگس؟ تورم بیشتر میشه یا کمتر؟)

واکنششون به اجرا شدن طرح چیه (مثلاً گشت ارشاد: موافق اند و استقبال می کنن؟ یا تحمل می کنن و باهاش کنار میان؟ یا براشون غیر قابل تحمله و شورش می کنن؟ آیا نتیجه ی دلخواه رو میده؟ یا نتیجه ی عکس میده؟ مردم گوش می کنن و اصلاح میشن؟ یا بهشون برمیخوره و لج می کنن؟ واکنش پیر، جوان، نوجوان، مجرد، متأهل، خانم، آقا، چه تفاوت هایی داره؟ آیا نوجوان ها برای خودنمایی و اظهار شجاعت، گستاخانه عمل می کنند؟ یا چون هنوز شخصیت شان ثبات نیفته منعطف تر اند؟ ایا جوانان و میانسالان پخته تر و منطقی رفتار می کنند و حرف گوش میدن؟ یا گِل وجودشان سخت و خشک شده و تغییر ناپذیر اند؟)

علاقه مندی های مورد نیاز: درک آدما. بخوای رگ خوابشون رو به دست بیاری. حدس زدن واکنش دیگران به رفتارت. حدس زدن اینکه تو یه چیزی بگی مخاطبت چی جواب میده. تشخیص اینکه توی شرایط مختلف پیش آدمای مختلف، چه کار هایی نباید بکنی که روی مخ نباشی. اگه آمار و احتمالات مدیریت رو خوب بفهمی توی پیش بینی هات خیلی بهت کمک می کنه؛ ولی میتونی بسپریش به یکی دیگه (مثلاً به یک دانشجوی آمار کاربردی)

 

3- دین و فرهنگ : پارادایم (طرز فکر غالب. عقاید و باور هایی که بیشتر مردم سر اون همنظر هستند) های مردم ایران رو باید بشناسیم. مثلاً برای اینکه خودی نشان بدهند، باورشون بر اینه که با ظاهری عجیب و غریب بچرخند توی چشم هستن و مورد توجه قرار می گیرن؟ یا در عین شیکپوشی، تعادل رو حفظ کنن محبوب میشن؟ یا بی خیال ظاهر باشن و از دنیا بریده، محبوب تر اند؟

برنامه ریزی کنیم برای نوع تربیت و طرز فکری که مدارس، رسانه ها (تلویزیون، کتاب و مجله، سینما،...)، مساجد از طریق مراسم های جشن و عزا شون، رواج میدن.

برای حل مشکل باید بدونیم مشکل چیه؛ چه شرایطی رو ایجاد کرده، چه افرادی درگیرش هستن، چرا ایجاد شده، از کِی شروع شده، کجا، مسئولیت رفعش با کیه، به چه منابع و امکاناتی نیاز داریم، چه ارزش هایی باید حفظ بشه (مثلاً فکر کن فقیری. باورها و ارزش های تو میگه گدایی بَده. راه حل: برو روی پل عابر راه مردمو ببند و عین کَنه بچسب بهشون تا مجبور شن بهت پول بِدَن تا از سر راهشون کنار بری. خب این راه حل مغایر ازرش های توئه. مغایر باورهای توئه. پس نمی تونی ونباید اجراش کنی)

 

 

4- اقتصاد : فاکتور های اقتصاد رو بشناسیم و تحلیل کنیم چه تأثیری روی هم دارن (مثلاً یه کالایی کمیاب میشه نباید خریدش چون گرون تر می فروشن)
مواد لازم! : یه کم ریاضی واره، تحلیل نمودار داره، آشنایی با مفهوم شیب صعودی و نزولی. اما فرمول نمی خواد، درک مفهومش لازمه. باید تحمل تناقض و درکش رو داشته باشی (مثلاً بخوای بیکاری رو رفع کنی، تورم میشه، بخوای تورم نباشه رکود پیش میاد، بعضی وفت ها هم رکود و تورم با هم اند.)

بودجه بندی، چطوری با پولی که داریم نیازهای ضروری رو به ترتیب اولویت رفع کنیم. ریاضی نیست!

تحلیل هزینه منفعت، به اندازه ای که پول خرج می کنی فایده می بری؟ به اندازه ای که مصرف می کنی، تولید هم داری؟ نیازمند اینه که مفهوم مشتق و شیب رو بدونی. تشخیص بدی کجاها مصرف بیشتر سودآوره، کجاها زیان آور، کجاها بی فایده و عبث.

تحلیل سیستم اطلاعات، لازمه علاقه مند به کار با نرم افزار باشی (البته توی لیسانس،نمی گن سیستم طراحی کن. سیستم اطلاعات اینجوریه: میگی نیاز مشتری چیه، برای ساختش چیا لازم داریم، تخمین می زنیم پروژه کی به اتمام می رسه که قولشو به مشتری بدی، بعدش چطوری نگهداری و تعمیر بشه، تا برای پشتیبانی الکی قمپز در نکنیم)سیستم اطلاعات، مشتری، نیاز، تحلیل، برداشت، درک، فهم، اجرا، تحویل، مدیریت، کیفیت، گارانتی، پشتیبانی

بهینه سنجی، از امکاناتی که داری بیشترین بهره رو ببری. پرتی ها و ضایعات رو کاهش بدی.
مواد لازم! : ماتریس(ضرب، دترمینان، معکوس، جمع) مشتق، یه ذره هم انتگرال. (برای بچه های انسانی یه کم سخته و حوصله سر بر)

 

 

5- آموزش و بهداشت : یه بخشی ش مربوط به شهرداری میشه، مثل زیباسازی فضای سبز، کاهش آلودگی هوا و ترافیک، جمع آوری و دفع صحیح زباله ها. آموزش هم که معلومه دیگه! نمی دونم!!

 

من از رشتهَ م یاد گرفتم:

مدیر باید بتونه تحلیل مستقل داشته باشه و جوّ نگیردش. مثبت و منفی رو با هم ببینه.

در عین اینکه در زمان حال زندگی می کنه و برای الآنش تصمیم می گیره، سمت و سوی زندگیش رو به سمت اهداف آیندهَ شه. یعنی هم می تونه برای مشکلات بحرانی، سریع راه حل پیدا کنه و رفعش کنه؛ هم میتونه صبورانه اهدافی رو که خیلی دیر نتیجه میده آروم آروم دنبال کنه و از مسیرش دور نشه؛ اهداف ریزش رو با اهداف کلانش هم جهت کنه. تیزبین باشه و شاخک هاش نسبت به مشکلات آینده حساس باشه؛ تا بتونه پیشگیری کنه.

به چیزایی فکر کنه که دیگران ازش غافل اند؛ مبدع و خلّاق باشه؛ توی کارهای جالب و جدید پیشتاز باشه.
تصمیم هایی بگیره که خیرش به تعداد بیشتری برسه و ضرر کمتری برای مخالفا داشته باشه. راه هایی رو برای عمل پیش بگیره که نتیجه بخش تر از سایر راه هاست (یه مثال از زندگی روزمرّه می زنم: اگه نق نقو باشی بهت اهمیت نمیدن. کلافه کننده ای. شاید یکی دو بار جوابتو بِدَن و کارتو راه بندازن که از دستت خلاص بشن، ولی دفعه های بعدی میزنن لهت می کنن!! یا وقتی زور میگی نتیجه بخش نیست. ولی واضح و محترمانه، محکم خواستهَ تو بگی، احتمال پذیرشش زیادتره)

وقتی مطمئن شد گزینه ی صحیحی رو انتخاب کرده، با دل قرص، قاطعانه اجراش کنه و مردّد نشه.

خلاقیت، مدیریت، دولتی، راه حل، مشکل، گره گشایی، تحلیل، شناخت

 

 


1- مقننه: قانون گذاری میکنه _ مجریه: قوانین رو اجرا می کنه _ قضاییه: هم به کار دو قوه ی دیگه نظارت می کنه و هم به مردم و جزا و کیفرشون!

 

2- فرق تصمیم سازی با تصمیم گیری. تصمیم سازی یعنی چند تا گزینه پیشنهاد میدی، شرایط اجراش رو هم میگی. مشکلاتی که مانع اجراش میشن رو هم میگی. بعد اونی که مسئولیت داره (تصمیم گیرنده) و باید جوابگو باشه یکی از گزینه ها رو یا ترکیبی از اونا رو تصویب می کنه، بعد یکی دیگه اجراش می کنه.


+ تاریخ جمعه 92/5/18ساعت 1:50 صبح نویسنده E . A | نظر

یه تیزر بسازن که نشون میده:

طرف داره رانندگی می کنه (مثلاً قراره ساعت 5 برسه به مقصدش)،

گوشیش زنگ می خوره، میره رو پیغامگیر.

میگه سلام در حال رانندگی هستم لطفاً ساعت 5 به بعد تماس بگیرید.

(سر و وضعش و ماشینش باید خوب باشه ها وگرنه هرکسی ازش الگو نمی گیره)


یه تیزر دیگه:رانندگی- فرهنگ - اورژانس- آمبولانس

آمبولانس داره میاد همه راهنمای راستُ میزنن و راه میدن بهش.

 

 (خودم با همین چشای خودم دیدم، رو پل عابر دم دانشکده علوم اجتماعی بودم که دیدم،

یه آمبولانسه رو پل گیشا گیر کرده بود هیشکی نمی رفت سمت راست!

تک و توک می دیدم راهشونُ کج می کنن که بهش راه بِدَن.

فکر کن یه روزی خودت توی آمبولانس باشی!)

 


+ تاریخ شنبه 92/5/12ساعت 5:12 عصر نویسنده E . A | نظر

وقتی از عصبانیت/ ناراحتی/ ... می لرزی؛ برو دست های یکی که باهات همخون هست رو بگیر، آروم میشی.


صله ی رحم که میگن همینه ها!

هر وقت احساس کردی داری سکته می زنی و نزدیکه که مرحوم بشی؛

بپر برو پیش اعضای خانوادهَ ت یا فامیلای نَسَبی ت. به آغوششون برو بووووس 


+ تاریخ پنج شنبه 92/5/10ساعت 6:13 عصر نویسنده E . A | نظر


تفریحاتت رو لیست کن...


از بین اونا یه  شغل  انتخاب کن


اینه رمز موفقیت آفرین

 

 

شنیدی میگن بهترین تفریح انسان، شغل اوست! پوزخند


+ تاریخ جمعه 92/4/21ساعت 12:0 صبح نویسنده E . A | نظر

خدا کسی را بر انسان مسلط می کند که انسان از او می ترسد


در حالی که اگر انسان از کسی جز خدا نمی ترسید؛ خداوند هیچکس را بر او مسلط نمی کرد


(نهج الفصاحه)


+ تاریخ جمعه 92/4/21ساعت 12:0 صبح نویسنده E . A | نظر

1- هــــــــــــــر آهنگی نذارید!! شخصیت داشته باشید! اندکی فهم، شعور، …


2- سر دختر مردم داد نزنید.


3- پشت سر مسافرایی که پیاده شدن غیبت نکنین!! جرأت داری حرفاتُ محترمانه به خودش بگو بلبلبلو


4- خیلی رک و واضح بگید آقای/خانم مسافر، اینجا جای واستادن نیست، مجبورم جلوتر نگه دارم.

بنده خدام که چیزی نمی گه، قبول می کنه. ولی اگه تو ابهام بذاریش تو دلش فحشت می ده!


5- اگه کرایه ها افزایش داشته و هنوز برچسب شیشه تو عوض نکردی؛ اولش که مسافرا نشستن بگو کرایه ها x تومن شده در جریان باشید.


6- اون برچسب هاتونُ هم به روز کنید لطفاً، مسافره بنده خدا با احترام پولُ می ده دستت؛ داد نزنی بگی صدی رو بگیر پونصدی بده بابا انگار تو این مملکت زندگی نمی کنه.


7- اگه یکی می پرسه کرایه ام چقدر شد، داره احترام می ذاره بهت؛ فکر نکن غریبِ ، همینطور یه عددی بپرونی!

(اون قدیما که کرایه ی پل گیشا تا میدون آزادی می شد 700 تومن، از آقای راننده پرسیدم چقدر می شه گفت 1000؛ منم با خنده ی یواشکی، 700 تومن دادم و گفتم فکر کردم 750-800 شده که پرسیدم) پوزخند
آخه انسان، آخه باشعور، با کمالات،… آدم با 200-300 تومن ثروتمند می شه؟؟ نه که نمی شه.

ولی همون که حقِ مردمُ می خوری، آتیش می شه میفته به زندگیت پولاتُ می خوره، بدبخت می شی، گدا می شی؛ آدم پولُ می خواد عزت نفسش پیش بقیه حفظ بشه، اون وقت تو به خاطر یه قرون 2 زار خودتُ کوچیک می کنی!


در پایان، تشکر می کنم از رانندگانی که انسان های فهیم و با درکی هستند؛ مثلاً می گن خورده نداشتم.. راضی باشین.

یا وقتی نزدیکه تصادف کنن و به خیر می گذره؛ با دست بالا آوردن، عذرخواهی می کنن از بقیه راننده های دور و بر. و آرامشِ از دست رفته ی اطرافیانُ بازمیگردونن!

چقدر انسان های 1EQ بالایی هستن اینا، آدم حظ می کنه، دیگه سردرد نمی گیره وقتی تو ماشینشون نشسته، انرژیش هدر نمی ره حرص نمی خوره.
 

آدم صبح که بیدار می شه میاد تو خیابون، اولین نفری که می بینه راننده تاکسیه؛ قبل از ورود به دانشکده آخرین نفری که می بینه راننده تاکسیه؛ خسته که برمیگرده اونی که تو راه می بینه راننده تاکسیه.
پس ببین چه نقش مهمی ایفا می کنن اینا.

یه شهری هم می ری مهمونی، رفتار راننده ها نماد فرهنگ اون شهره. نیست؟



1- Emotional Quotient، هوش عاطفی، هوش هیجانی، توانایی درک کردن احساسات خود و دیگران و توان مدیریت احساسات




+ تاریخ یکشنبه 92/4/16ساعت 2:53 عصر نویسنده E . A | نظر

عزیز ترین استادای من اونایی هستن که


1- وقتی بهشون ایمیل می دم جواب میدن؛ اضافه بر اون، حال واحوالمم می پرسن؛ مثلاً می گن درساتون تموم شد؟ رفتید سر خونه زندگی تون؟ براتون دعای عاقبت به خیری می کنم… (آدم احساس می کنه داره با باباش حرف می زنه؛ انقد دوسشون دارم اینجور استادا رو)


2- تو حیاط می بینن آدمُ سلام و احوالپرسی می کنن؛ سراغ بقیه دوستامُ می گیرن. راجع به اهداف و برنامه هام می پرسن.


3- سر کلاس، درسِ چگونه زیستن میدن؛ علاوه بر درس تخصصی شون.


4- آدم از رفتاراشون کلی درس می گیره. هوش هیجانی ش تقویت می شه.


5- شوخی و خوش و بش می کنن؛ اما محترمانه.


6- باهاشون مشورت می کنم؛ با خیال راحت نقاط قوت و ضعف مو می گم که بهم یاد بِدَن چطوری از نقطه ضعف هام آسیب نبینم.


اما برعکسش بعضی استادا؛… ادامه مطلب...

+ تاریخ یکشنبه 92/4/16ساعت 2:31 عصر نویسنده E . A | نظر

شیطون گولم زد گریه‌آور


گفت اینایی که می نویسی بی فایدس؛ تغییر مطلوبی واسه کسی ایجاد نکرده. داری وقتتُ هدر میدی...

لحظه ای جوّ آمد و بگرفت مرا...


حذف وبلاگو  زدم؛ ... طفلی این سایته، هی می پرسید مطمئنی؟ حذف کنی همه چی میپره ها!وااااای

منم با لجبازیِ تمام، مصرّانه حذف رو زدمعصبانی شدم!

کاش چلاق میبودم!!

بشکنه این دست!! بشکنه ... 


+ تاریخ یکشنبه 92/4/9ساعت 12:15 عصر نویسنده E . A | نظر