سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوتاه مینویسم لُبّ مطلب را ، باب میل تنبل ها!

یکی که کاراش روی اعصابته، روی مغزت سنگینی می کنه؛ قصدش دق دادن تو نیست! شاید هدفش اینه که:


1- تو رو توی موقعیت قرار بده، ببینه چیکار می کنی، تا بتونه ازت به طور عملی یه چیزایی یاد بگیره.

یا

2- گمان می کنه توی رکود موندی، می خواد تو رو به چالش بکشونه تا بیشتر رشد کنی.

یا

3- طردش کردی؛ با برگشتنش می خواد به خودش اثبات کنه که می تونه دوستی از دست رفته شو ترمیم کنه.

یا

4- اینطور برداشت کرده که خیلی قوی هستی و با رقابت سالم نتونسته خودشُ رشد بده، می خواد شاختُ بشکنه!

یا

5- فقط تو بهش توجه می کنی و احترامشُ داری، پیشت احساس امنیت می کنه، بهت پناه میاره.

یا

6- هنوز نتونسه کشفت کنه، می خواد با آزمون و خطا کردن قلق گیری کنه، لِمِ شخصیتت دستش بیاد. اما ناخواسته و ندونسته به پر و پات می پیچه.

یا

7- دیده ظرفیتت بالاست، تنش هاشُ سرت خالی می کنه، تخلیه می شه و تو همچنان آرامشتو حفظ می کنی. تلاطمی در وجودت ایجاد نمی شه.

یا

8- شایدم مثل آیینه داره بعضی از ویژگی هاتُ بازتاب می ده، تا متوجه صفات ناپسندت بشی و تغییرشون بدی.

یا

9- اعتماد به نفسشُ ازش گرفتی، اومده ازت پسش بگیره.


10- احتمالات بسیاری وجود داره …


پس آدم رو مخ دیدیدم؛ باید خوشحال بشیم، نه کلافه!پوزخند


+ تاریخ یکشنبه 92/4/16ساعت 7:49 عصر نویسنده E . A | نظر

خودم نخوندمش، یکی از استادام برداشتشو از نمایشنامه هملت بهمون گفت.

منم الآن برداشت خودمُ از حرفای استادم براتون می گم:


میگه آدما توی 3 سطح زندگی می کنن.


سطح having : داشته ها و تعلقات آدم، چیزایی که دیگران می تونن بهت هدیه بِدَن، یا ازت بدزدن.

همیشه نمی تونی همراهت داشته باشی ش.



سطح doing : کارهایی که انجام میدی. رفتارات، حرفات،… که ممکنه در اثر جوّ گرفتگی تغییر کنن!

پس اینام پایدار نیستن.


سطح being : بودن یا نبودن، مسئله این است! می گه چی هستی و چی نیستی.

مثلاً خوش سخن هستی، ورّاج نیستی، بی زبون نیستی.

پس اگه باهات همصحبت بشن در اثر جوّگرفتگی یا تلقین یا سرزنش، تغییر رفتار نمی دی، چون به صفتی که داری مطمئنی.

مثلاً اگه می خوای 10 تا جمله بگی، چه بهت بگن لالی چه بگن ورّاجی، تو همون 10 تا جمله رو می گی.





مثال: مدرک تحصیلی گرفتن می شه having، مطالعه کردن می شه doing، فرهیخته شدن می شه being


آیا تنها روش فرهیخته شدن مدرک گرفتنه؟ مطالعه کردنه؟


می شه از رفتار های دیگران درس گرفت و فرهیخته شد.


آیا هرکسی که مطالعه می کنه، فرهیختهَ س؟


ببینیم هدف نهایی مون چیه، به چه being ی می خوایم برسیم،

اون وقت هزار تا راه متفاوت پیش پامون پیدا می شه.

راه هایی که خلوت اند هرکسی از اونجا نمی ره و پشت ترافیک نمی مونیم. فقط یه ذره ریسک داره!



یا باید راهنما بود یا دنباله رو. کدومشُ ترجیح می دی؟


+ تاریخ یکشنبه 92/4/16ساعت 7:21 عصر نویسنده E . A | نظر

برای مثبت اندیش کردن آدما؛ هر چی راجع به خودشون گفتن شما تایید کنید.

مثلاً میگه وای عجب جوشی زدم… بگو آره خیلی زشت شدی!!


یا میگه موهام امروز بد حالته، بگو اوهوم قیافت غ ق تحمل شده! (تا عبرت بگیره و دیگه نظر منفی راجع به خودش نده)


اگرم نظر مثبت راجع به خودش داد بازم تایید کنید.


مثلاً میگه خوب تونستم مُخشو بزنم موافقت کنه ها.


تو میگی اوهوم هوش عاطفی بالایی داری تونستی متقاعدش کنی ایول ایول، ما به وجود شخصی چون تو افتخار می کنیم!

ولی اگه از خودش تمجید نابجا کرد و رفت تو فاز خالی بندی؛ بذار قیافت تابلو کنه که علاقه ای به شنیدن ادامه ی حرف هاش نداری!

 


+ تاریخ شنبه 92/4/15ساعت 4:21 عصر نویسنده E . A | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم.رب اشرح لی صدری و یسر لی امری.واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی

در تلویزیون(که فراگیر ترین وسیله ی ارتباطیه) فیلم هایی پخش کنین که بوی یأس و ناامیدی می ده.

1- از طریق فیلم ها، افسردگی رو رواج بدید.

نشون بدید یکی تنها نشسته گوشه ی تاکسی، دم پنجره، بیرونُ نگاه می کنه، ماتش برده انگار مرده.

خیلی غمگینه و دیگران نازشُ می کشن؛ اگه خودی نشون بده همه باهاش رقابت می کنن و زمینش می زنن.

یه بچه که این فیلمُ می بینه تصمیم می گیره همیشه افسرده و نالان باشه تا بتونه جلب توجه کنه، پادشاهی کنه و همه گوش به فرمانش باشن.


2- نشون بدید هرکی که یه چیزی حالیشه (مثلاً دکتره یا شاعره …) به عوام اهانت می کنه و بهشون پرخاش می کنه.

ملت اینطوری یاد می گیرن برای اینکه خودی نشون بِدَن باید متکبر و از خودراضی باشن و از همه ایراد بگیرن.

 

3- به قصدِ ترویجِ تواضع و فروتنی، توسری خوردن رو یادشون بدید.


4- به قصد خندوندن آدما، رذیلت های اخلاقی رو براشون عادی جلوه بدید تا قُبحش ریخته بشه.

مثلاً نشون بدید زنِ همش سرکوفت می زنه به شوهرش، هر چی می گه برعکسش عمل می کنه.

اگر هم اطاعت می کنه از تَرسه، نه از محبت و احترامی که برای شوهرش قائلِ.

مردِ ضعیف و بی اقتدارِ.

توی جمع از هم انتقاد می کنن. اسرار و سوتی های عزیزاشونُ پیش دیگران تعریف می کنن.

خواهر برادر همدیگرو مسخره می کنن.

 

5- براشون اینطور جا بندازید که ازدواج کردن در سنین 18 تا 28 سالگی و تشکیل خونواده دادن خیلی بی کلاسیه!

همه باید از هم تقلید کنن تا آدمای با کلاسی بشن! سبک پوششت باید مورد تأیید رفیقات باشه هرچند خودت نپسندی.

یه لحظه با افکار ناب خودت زندگی نکن و مستقل تصمیم نگیر؛ رضایت مردم مهمه!!

جَوونی تو با پراکندگی هدر بده، انرژی و فکرتُ هدر بده، هیچ افتخاری برای خودت و کشورت نیافرین.

پیر و چپر چلاق که شدی یه پرستار می گیری به نام همسر، که حال و حوصله ی تو رو نداره؛

چروکیده ای و غرق در افکار و خاطراتت، چهره های متنوع زیادی تو حافظهَ ت هست

که نمی ذاره همسرت به چشمت قشنگ بیاد. اونم تو دنیای خودشه و ظاهراً در کنارتِ

 

6-  بهشون بگید برای تقویت تمرکز، همزمان به چند موضوع فکر کنید و همزمان تصمیم گیری کنید

تا فکرشون پریشون بشه و همه چیُ الکی واسه خودشون سخت کنن.


7- یه آدم عقبمونده ی اجتماعی رو به تصویر بکشید اون بشه الگوی صداقت و پاکی؛ بعد همه سوارش بشن.

برای خوب جلوه دادن فقط بچسبید به ظاهر؛ هیچ کاری به حسّی که به بیننده منتقل می کنه نداشته باشید.

 8- خلاصه اینکه تا می تونید آدمُ از فطرتش (ورژن اصلیش) دور کنین تا مضطرب بشه، حال نداشته باشه GNP1 کشورشُ بالا ببره.


در کل فیلم هایی بسازید که وقتُ هدر می دن.

در پایان حرفام یه راه حل میدم واسه اینکه فیلم هامون رو از حالت در پیت بودن نجات بدیم:

توی فیلم ها به اندازه ی کافی بدبختی ها و از جمله ی اون ها اعتیادُ به مردم شناسونده اند.

اما به طور عملی یاد ندادن چطور رفقا رو بپیچونیم که ترسو شمرده نشیم.

مثلاً چند تا موقعیتُ به تصویر بکشن

که یه جَوون مستقل (کسی که به خاطر حفظ شخصیتش درست رفتار می کنه نه از ترس خونواده و حرف فامیل) و امروزی (نه عقب مونده ی اجتماعی) با شوخی و زیرکی رفقا رو می پیچونه

و خودشو از موقعیت حساس خلاص می کنه. و این دورزدنه لطمه ای به ادامه ی دوستیش نمی زنه.

البته شخصیت داستان نباید تخیلی باشه! شورشو درنیارن!!

نگن اونایی که معتاد شدن، یه مشکل بزرگ تو زندگیشون بوده(خانواده ی بد، فقر،...) یه مشکل ریز که از چشم مردم دور مونده رو نشون بِدَن. در کل فیلماشون انقدتابلو نباشه دیگه! ریزبینانه عمل کنن.

 


1- Gross National Product تولید ناخالص ملی. یعنی پول و ارزشی که آدمای یه کشور، با تولیدشون به دست میارن و رتبه کشورشونُ توی جهان رقم می زنن. واضحه که قاچاق و دستفروشی و… جایی ثبت نمی شه و کمکی به ارتقای رتبه نمی کنه

 



+ تاریخ شنبه 92/4/15ساعت 3:40 عصر نویسنده E . A | نظر

1- می خوای توجه یه بچه رو کسب کنی،

هیچ وقت بهش نگو بَه بَه چه لباس خوشگلی داری، موهات چقد قشنگه، وای کفشاشُ نگاه…


چون براش اینطور جا میفته که ارزشش به ظاهرشه! عادت می کنه با لباس و کفش و … ابراز وجود کنه.


2- وقتی کاری می کنه که ناخوشاینده برات، بذار قیافت تابلو کنه که به خاطر رفتارش عصبانی شدی، یا پیش دیگران شرمنده شدی.

اینطوری خودش می فهمه و دیگه اون کارو تکرار نمی کنه. با اراده ی خودش انتخاب می کنه که دیگه اون رفتارو تکرار نکنه.

ولی اگه زورکی بخندی که کم نیاری، هیچ وقت متوجه نمی شه کارش نادرست بوده.

عادت می کنه با کارای ناپسند، لبخندتُ به دست بیاره.

اگر هم به رو بیاری، ارادهَ شو ازش گرفتی، به فهم و درکش اهانت کردی، لجباز می شه؛

حرفتُ گوش نمی ده تا بهت اثبات کنه می تونه مستقل از تو تصمیم بگیره.


+ تاریخ سه شنبه 92/4/11ساعت 11:18 صبح نویسنده E . A | نظر