کوتاه مینویسم لُبّ مطلب را ، باب میل تنبل ها!

بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی. ارحمنی یا ارحم الراحمین
معرفی رشته ی "مدیریت دولتی" (مشترک برای ریاضی، تجربی، انسانی)
نام های دیگر این رشته از زبون خودم! : مدیریت تصمیم گیری های عام المنفعه؛ تصمیم سازی1 برای مسائل ملی؛ مدیریت امور عمومی کشور

مدیریت دولتی، از 5 منظر به جامعه نگاه می کنه:


1- سیاسی و حکومتی (من خوشم نمیاد؛ زیادم از سیلابس های درسی ش سر در نمیارم؛ برام کسل کنندهَ س) :

وظایف قوای سه گانه رو می خونیم. که چه مسئولیت هایی به گردنشون هست و باید بهش رسیدگی کنند. اگه چه کارهایی روانجام ندهند بی کفایت اند. اختیارات شون در چه زمینه هایی ست و تا چه حد میتونن ord بدهند. علاوه بر قوای سه گانه2 و رهبری (که در رأس کل قوا قرار داره و بالاترین مقام سیاسی کشور هست) که در ظاهر کار اند باید به دست های پشت پرده(!) و زد و بند ها هم واقف بود. و تأثیر اقدامات گذشته رو هم مد نظر داشت.

علاقه مندی های مورد نیاز: اخبار روز رو پیگیر باشی.

 

2- روابط اجتماعی و انسانی :

 دو بخش میشه. یکی ش مربوط به درون سازمانه و رفتار با همکاران/ کارمندان/ مافوق. و بخش دیگهَ ش مربوط به مردم هست.

 


درون سازمانی: احساس مسئولیت رو در کارمندان ایجاد کنی که نیاز به کنترل مداوم نداشته باشن. یه سره بهشون گیر ندی کاراییشون میاد پایین باید احساس محترم بودن کنن. بعضیا دوست دارن مستقل باشن تا بتونن کار کنن.هدفو بگی خودش از راه هایی که براش آسونه میره عملی میکنه. اما بعضیا مضطرب میشن حتماً باید بهشون دیکته کنی چیکار کنه و چطوری.

 

 

 

مربوط به مردم: تصمیم هایی که می گیریم چه تأثیری روی دیگران داره (مثلاً تحریم ها مردم رو قوی تر می کنه؟ یا بهشون فشار میاد جا میزنن؟)

چه تغییری در زندگی اون ها ایجاد می کنه (مثلاً یارانه رو از رو کالا بردارن و نقدی بدهند دست مردم؛ آیا مردم صرفه جو تر میشن؟ یا پول دستشون اومده می خوان بیشتر خرج کنن؟ آیا رفتار همه ی قشر ها مثل همدیگس؟ تورم بیشتر میشه یا کمتر؟)

واکنششون به اجرا شدن طرح چیه (مثلاً گشت ارشاد: موافق اند و استقبال می کنن؟ یا تحمل می کنن و باهاش کنار میان؟ یا براشون غیر قابل تحمله و شورش می کنن؟ آیا نتیجه ی دلخواه رو میده؟ یا نتیجه ی عکس میده؟ مردم گوش می کنن و اصلاح میشن؟ یا بهشون برمیخوره و لج می کنن؟ واکنش پیر، جوان، نوجوان، مجرد، متأهل، خانم، آقا، چه تفاوت هایی داره؟ آیا نوجوان ها برای خودنمایی و اظهار شجاعت، گستاخانه عمل می کنند؟ یا چون هنوز شخصیت شان ثبات نیفته منعطف تر اند؟ ایا جوانان و میانسالان پخته تر و منطقی رفتار می کنند و حرف گوش میدن؟ یا گِل وجودشان سخت و خشک شده و تغییر ناپذیر اند؟)

علاقه مندی های مورد نیاز: درک آدما. بخوای رگ خوابشون رو به دست بیاری. حدس زدن واکنش دیگران به رفتارت. حدس زدن اینکه تو یه چیزی بگی مخاطبت چی جواب میده. تشخیص اینکه توی شرایط مختلف پیش آدمای مختلف، چه کار هایی نباید بکنی که روی مخ نباشی. اگه آمار و احتمالات مدیریت رو خوب بفهمی توی پیش بینی هات خیلی بهت کمک می کنه؛ ولی میتونی بسپریش به یکی دیگه (مثلاً به یک دانشجوی آمار کاربردی)

 

3- دین و فرهنگ : پارادایم (طرز فکر غالب. عقاید و باور هایی که بیشتر مردم سر اون همنظر هستند) های مردم ایران رو باید بشناسیم. مثلاً برای اینکه خودی نشان بدهند، باورشون بر اینه که با ظاهری عجیب و غریب بچرخند توی چشم هستن و مورد توجه قرار می گیرن؟ یا در عین شیکپوشی، تعادل رو حفظ کنن محبوب میشن؟ یا بی خیال ظاهر باشن و از دنیا بریده، محبوب تر اند؟

برنامه ریزی کنیم برای نوع تربیت و طرز فکری که مدارس، رسانه ها (تلویزیون، کتاب و مجله، سینما،...)، مساجد از طریق مراسم های جشن و عزا شون، رواج میدن.

برای حل مشکل باید بدونیم مشکل چیه؛ چه شرایطی رو ایجاد کرده، چه افرادی درگیرش هستن، چرا ایجاد شده، از کِی شروع شده، کجا، مسئولیت رفعش با کیه، به چه منابع و امکاناتی نیاز داریم، چه ارزش هایی باید حفظ بشه (مثلاً فکر کن فقیری. باورها و ارزش های تو میگه گدایی بَده. راه حل: برو روی پل عابر راه مردمو ببند و عین کَنه بچسب بهشون تا مجبور شن بهت پول بِدَن تا از سر راهشون کنار بری. خب این راه حل مغایر ازرش های توئه. مغایر باورهای توئه. پس نمی تونی ونباید اجراش کنی)

 

 

4- اقتصاد : فاکتور های اقتصاد رو بشناسیم و تحلیل کنیم چه تأثیری روی هم دارن (مثلاً یه کالایی کمیاب میشه نباید خریدش چون گرون تر می فروشن)
مواد لازم! : یه کم ریاضی واره، تحلیل نمودار داره، آشنایی با مفهوم شیب صعودی و نزولی. اما فرمول نمی خواد، درک مفهومش لازمه. باید تحمل تناقض و درکش رو داشته باشی (مثلاً بخوای بیکاری رو رفع کنی، تورم میشه، بخوای تورم نباشه رکود پیش میاد، بعضی وفت ها هم رکود و تورم با هم اند.)

بودجه بندی، چطوری با پولی که داریم نیازهای ضروری رو به ترتیب اولویت رفع کنیم. ریاضی نیست!

تحلیل هزینه منفعت، به اندازه ای که پول خرج می کنی فایده می بری؟ به اندازه ای که مصرف می کنی، تولید هم داری؟ نیازمند اینه که مفهوم مشتق و شیب رو بدونی. تشخیص بدی کجاها مصرف بیشتر سودآوره، کجاها زیان آور، کجاها بی فایده و عبث.

تحلیل سیستم اطلاعات، لازمه علاقه مند به کار با نرم افزار باشی (البته توی لیسانس،نمی گن سیستم طراحی کن. سیستم اطلاعات اینجوریه: میگی نیاز مشتری چیه، برای ساختش چیا لازم داریم، تخمین می زنیم پروژه کی به اتمام می رسه که قولشو به مشتری بدی، بعدش چطوری نگهداری و تعمیر بشه، تا برای پشتیبانی الکی قمپز در نکنیم)سیستم اطلاعات، مشتری، نیاز، تحلیل، برداشت، درک، فهم، اجرا، تحویل، مدیریت، کیفیت، گارانتی، پشتیبانی

بهینه سنجی، از امکاناتی که داری بیشترین بهره رو ببری. پرتی ها و ضایعات رو کاهش بدی.
مواد لازم! : ماتریس(ضرب، دترمینان، معکوس، جمع) مشتق، یه ذره هم انتگرال. (برای بچه های انسانی یه کم سخته و حوصله سر بر)

 

 

5- آموزش و بهداشت : یه بخشی ش مربوط به شهرداری میشه، مثل زیباسازی فضای سبز، کاهش آلودگی هوا و ترافیک، جمع آوری و دفع صحیح زباله ها. آموزش هم که معلومه دیگه! نمی دونم!!

 

من از رشتهَ م یاد گرفتم:

مدیر باید بتونه تحلیل مستقل داشته باشه و جوّ نگیردش. مثبت و منفی رو با هم ببینه.

در عین اینکه در زمان حال زندگی می کنه و برای الآنش تصمیم می گیره، سمت و سوی زندگیش رو به سمت اهداف آیندهَ شه. یعنی هم می تونه برای مشکلات بحرانی، سریع راه حل پیدا کنه و رفعش کنه؛ هم میتونه صبورانه اهدافی رو که خیلی دیر نتیجه میده آروم آروم دنبال کنه و از مسیرش دور نشه؛ اهداف ریزش رو با اهداف کلانش هم جهت کنه. تیزبین باشه و شاخک هاش نسبت به مشکلات آینده حساس باشه؛ تا بتونه پیشگیری کنه.

به چیزایی فکر کنه که دیگران ازش غافل اند؛ مبدع و خلّاق باشه؛ توی کارهای جالب و جدید پیشتاز باشه.
تصمیم هایی بگیره که خیرش به تعداد بیشتری برسه و ضرر کمتری برای مخالفا داشته باشه. راه هایی رو برای عمل پیش بگیره که نتیجه بخش تر از سایر راه هاست (یه مثال از زندگی روزمرّه می زنم: اگه نق نقو باشی بهت اهمیت نمیدن. کلافه کننده ای. شاید یکی دو بار جوابتو بِدَن و کارتو راه بندازن که از دستت خلاص بشن، ولی دفعه های بعدی میزنن لهت می کنن!! یا وقتی زور میگی نتیجه بخش نیست. ولی واضح و محترمانه، محکم خواستهَ تو بگی، احتمال پذیرشش زیادتره)

وقتی مطمئن شد گزینه ی صحیحی رو انتخاب کرده، با دل قرص، قاطعانه اجراش کنه و مردّد نشه.

خلاقیت، مدیریت، دولتی، راه حل، مشکل، گره گشایی، تحلیل، شناخت

 

 


1- مقننه: قانون گذاری میکنه _ مجریه: قوانین رو اجرا می کنه _ قضاییه: هم به کار دو قوه ی دیگه نظارت می کنه و هم به مردم و جزا و کیفرشون!

 

2- فرق تصمیم سازی با تصمیم گیری. تصمیم سازی یعنی چند تا گزینه پیشنهاد میدی، شرایط اجراش رو هم میگی. مشکلاتی که مانع اجراش میشن رو هم میگی. بعد اونی که مسئولیت داره (تصمیم گیرنده) و باید جوابگو باشه یکی از گزینه ها رو یا ترکیبی از اونا رو تصویب می کنه، بعد یکی دیگه اجراش می کنه.


+ تاریخ جمعه 92/5/18ساعت 1:50 صبح نویسنده E . A | نظر