هر بچه ای که دور و برتون می بینید؛ صفات ناپسندُ بهش تلقین کنین!
بهش برچسب بزنید: بگید وای چه بچه آرومی، چقد مظلومه، اصلاً حرف نمی زنه، قربونت برم که زبون نداری، موش بخوردت…
اینطوری باعث می شید بچه هه دیگه با صفات پسندیده، خودی نشون نده. چون دستش اومده که اگه مثل آدم حسابیا باشه و افکار نابشُ به زبون بیاره، کسی آدم حسابش نمی کنه.
اگه تو لاک خودش فرو بره و عقب مونده جلوه کنه همه تحویلش می گیرن!
دیگه جونم براتون بگه که: خواستید با بچه هه سر صحبتُ باز کنین، یه وقت از ویژگی های شخصیتی خوبش حرفی نزنیدا!
بگید بَه بَه چه لباس قشنگی داری، موهاشُ ببین چه خوشگله…
بذارید بچه هه فکر کنه ارزشش به لباسا و قیافَشِ، نه وجود خودش. با این کار، اونُ منزوی می کنید.
چون اگه یه روز لباس خفن نداشت نمی ره مهمونی،
یا اگه شخص ایرادگیر و طعنه زنی توی اون مهمونی باشه این بنده خدا پاشُ تو اون مهمونی نمی ذاره!
خلاصه اینطوری می شه که افسردگی می گیره و توانمندی هاشُ نمی بینه و منفی باف می شه و زندگی شو می بازه.
لجبازش کنین: هنوز مهمون از در نیومده تو، به بچه بگید سلام کن، سلام کردی؟ زشته سلام کن،…
رو مُخش برید، بهش امون ندید که خودش با اراده خودش سلام کنه، هی سیخونک بزنید بهش دستور بدید.
وقتی هم مهمونا رفتن بهش بگید کارِت خیلی زشت بود.
بهش فرصت ندید خودش فکر کنه و تصمیم بگیره؛ چون اگه اجازه بدید خودش تصمیم بگیره بهش احترام گذاشتید.
یه موقع فکر نکنید که بچه ها به ورژن اصلیِ انسان نزدیکترن و خیـــــــلی بیشتر می فهمنا!